شنبه, ۴ آذر ۱۳۹۶، ۰۹:۳۵ ب.ظ
حسود کلاغ های شهر
اینجا هستی. به قدر کافی.به قدر فهمیدن خودم .به قدر دوری مان.روزها را راه می روم می آیم خانه و آشپزی می کنم.به خودم نگاه می کنم که حرف می زند.می خندد.ابله و کوچک می شود.غصه می خورد و چای .بعد می خوابم.کوتاه.کم.در دلهره .در درد.
۹۶/۰۹/۰۴