چهارشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۰۶ ق.ظ
بی هم نمانیم .
کاش را از اول جمله ها بر می دارم . مبادا می گذارم.سال ها را می شمارم.سال های بعد را.به علاوه ی سن بچه ها می کنم.مهلت می خواهم انگار.که خیالم راحت شود.از چی؟
از بی پناهی این دنیا؟ نمی دانم..من در منن همه ی این حادثه ها هراسانم. هراس بی هم ماندن.هراس خبر.خبر.خبر.فرقی نمی کند.همه ی درها هم که قفل خورده باشد باز می آید.دنیا به گل نشسته است فرورفته در خبر.تا تمامیت خود.من از خبر می ترسم.از بعد می ترسم.از سی سال بعد نه از همین الان هم می ترسم.می دویم.پشت سر نمی گذاریم دردها را.دوباره می بینیمشان.در مواجهه ایم همیشه.
۹۶/۰۸/۲۴