دوشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۷، ۰۷:۵۸ ب.ظ
باش
بی خیال می شوم.شده ام.بی خیال این همه روز و شب.بی خیال این همه سخت ها و سردها و هیچ ها.بی خیال هرچه.تو می دانی
بی خیال می شوم.شده ام.بی خیال این همه روز و شب.بی خیال این همه سخت ها و سردها و هیچ ها.بی خیال هرچه.تو می دانی
سایه ای از خودم.تصویرهایی از روز.حرف هایی از سکوت یا هیاهوی درون.رنگ درخت ها.برگ هاشان.چشم بستن بر شهود.خودرا بی اعتنا نشان دادن حتی به خود.نا گفتن.انگار می فرستی خود را به ته ته گنجه ای قدیمی .در تاریکی مرطوب و خاموش.یا می گذاری همه بخوابند و ناگهان در سکوت خیابان بیدار می شوی.کاری نمی کنی .تنها چشم می گشایی و لحظه ای به یاد می آوری دنیا را و دوباره چشم می بندی.
واژه ها هم با تو رفیقند می خندند.مهربانند.خوشحالند.امیدوارند.واژه ها هم با تو می درخشند.می داند این جان.