سه شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۶، ۰۳:۵۳ ب.ظ
بیست و یکم آذر
برگ های درخت آن سوی خیابان.در آفتاب سرد می لرزند در نسیم.طلایی نشده اند در پاییزی که رو به تمامی است.
ته دلم رفتن است.چمدانی و سمتی.فرصت های کمم.تمام رو زها ، تمام شب ها را ، تمام این وانهادگی را به روی خود نمی آورم.به روی دیگران نیز.اما می دانم خوش نیستم.
چای بنوشم و سکوت کنم.راه بروم و راه و راه و راه.
شعر بخوانم.پیام ها را هم بی خیال شوم.
۹۶/۰۹/۲۱